باده پرست

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست / جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

باده پرست

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست / جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

خدایا...
من در کلبه ی فقیرانه خویش چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری، من چون تویی و تو چون خود نداری!

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

نشسته بودم

غرق در گپ و گفتهای تو تبلت

خنکای اسپیلت تو اون گرمای طاقت فرسا ، اونم با دهن روزه ، واقعا دلچسب بود

جوونی ژولیده اومد . خواست حرف بزنه اما بغض کرد . بعد از مدت کوتاهی لب باز کرد . گفت که بیکاره و درمونده

از رسیدن به ته خط گفت 

از بی پولی و گفت و گفت و گفت که شاید دلم بسوزه و کمکی بهش بکنم

اما من کمکی نمی تونستم بهش بکنم

نا امید شد و رفت . چیزی نگذشت که مرد میانسالی خوش پوش و با چهره ای موجه اومد . خواست حرف بزنه امات بغض کرد . عذرخواهی کرد و سفره ی دلش رو باز کرد

از نگرفتن حقوق گفت و اخراج همکارانش . از اینکه به خاطر یکسال باقیمانده ی خدمتش تا بازنشستگی نتونسته بود به کارفرماش اعتراض کنه

از خونه ی جدیدی که خریده بود و کل پس اندازش رو به خاطرش داده بود

از نداری گفت و از عرق شرمی که به خاطر دستهای خالیش موقع افطار رو پیشونیش می نشست و ...

باازم کمکی ازم بر نمی اومد به جز دلداری و امید دادن

رفت

و من لعنت فرستادم به کلیدی که گم شد

به قولهایی که عملی نشد

به خودم

به زمین

به زمانه ...

 

  • باده پرست

  • باده پرست