- ۳ نظر
- ۳۱ تیر ۹۷ ، ۱۱:۵۰
چیست آن که با پیدا شدن سر و کله ش گند می زنه به هر چی رابطه ست ؟
یه روزایی هست که کلافه ای و حوصله نداری ! اعصابت الکی خورده و الکی تر اینکه برای خنده نمی تونی بهونه ای جور کنی !
وقتی این حالی می شم با دوستان طبیعتگرد ، می زنم بیرون . از طبیعت
آرامش و از دوستان شادی و سرزندگی و انرژی می گیرم . همین باعث می شه تا
مدتها شارژ باشم . البته اگه این کسری خواب بذاره .
شاید یکی از اختراعات بشر در آینده این باشه که مثل کامپیوتر ، خاطرات
غیر ضروری و آزار دهنده و ... رو بشه از رو هارد ، شیفت دلیت کرد !
من
داوطلب می شم برای پاک کردن خاطرات شیرین آزار دهنده ! نه اینکه شیرینیش
دلم رو زده باشه ها ، بلکه به خاطر اینه که عدم تکرارش ، خاطر رو مکدر می
کنه .
کاش یذره عاقلتر بودم .
خیلی وقتها دوستی هاو رابطه ها اینطوری بوجود میاد که از روی نشانه ها (
نوشته ها ، گفتار ، آثار ، قیافه و ... ) دلشون می خواد تو رو بیشتر
بشناسن و باهات رفیق بشن !
حالا هرچی پیچیده تر رفتار کنی اکتشافت هم سخت تر می شه و حتما هیجان انگیزتر ! خب حالا که کشفت کردن چی میشه ؟ با یه لبخند میرن و تو می مونی و یه خروار خاطره از یک مکتشفی که یه گوشه از قلبت رو براش خالی کردی ! همون گوشه که تا ابد شاید جاش رو براش خالی نگهداری
ساده بودن همیشه هم بد نیست . ساده که باشی زود کشف می شی . آسمون و زمینت راحت شناسایی می شن . مکتشف محترم زودی میاد و میره ، نمی مونه ، موندگار نمی شه ... !
گاهی هم شاید امّل فرض بشی ! اما یه خوبی هم داره ، اینکه گوشه گوشه ی قلبت
خالی نمیمونه از نبود کسانی که اومدن و موندن و ناجوانمردانه رفتن .
من خودمم . خود خودم . ساده ، ساده ی ساده . خیلیا اومدن و کشف کردن و رفتن . خیلی هاتون هم اومدید و موندید . موندنی که دیگه رفتن نداره و چقدر این دوستی ها دلچسبه .
چند وقتیه دوباره هوس کردم داستان رو ادامه بدم
اما نه آدرسش یادمه و نه موضوعی رو که می نوشتم کامل یادم مونده !
مثل اینکه باید باز بیخیال بشم !