باده پرست

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست / جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

باده پرست

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست / جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

خدایا...
من در کلبه ی فقیرانه خویش چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری، من چون تویی و تو چون خود نداری!

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

دلی که آرام گرفت

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۰۳ ب.ظ

امروز بعد ۲۵ سال عموم برگشت خونه . 

دل مادر بزرگم آروم گرفت

تو این ۲۵ سال چشمشو از در حیاط برنداشت

انتظار هم بد چیزیه

وقتی عمو رو رسوندیم خونه ش دل همه مون آروم شد

نگران مادر بزرگمم

می ترسم الان که دیگه کاری نداره....

عمو جان خونه ی نوت مبارک


  • باده پرست

نظرات  (۱۹)

مخم هنگ کردبااین پست

خیلی قابل تامل بود

پاسخ:
این پست فلسفی بود عایا؟!!!
همه چیش روشن بود که!!!

اونوقت عموجان تاحالا کجا تشریف داشتن؟؟؟

 

میگن وقتی آدم آرزویی نداره دور از جون مادر بزرگ شما، اونوقته که میمیره

پاسخ:
ایران نبودن
تو یه جزیره روزگار میگذروندن
دور از جون مادر بزرگم، از همین میترسم
سلام
وبلاگ واقعا خوبی دارید !
به ما نیز سری بزنید  :: ما آماده‌ی تبادل لینک با شما هستیم !
باتشکر - www.number1..blog.ir
پاسخ:
علیک سلام
ممنونم از حضورتون
درود بر هموطن خوب من 

تسلیت منو پذیرا باش هموطن جان . روح شان شاد و قرین رحمت ه حق . غم ه آخرتان باشه . 
پاسخ:
درود خداوند بر شما
ممنونم
تسلیت نداره که ! تبریک میگفتی خوشحالتر تر میشدم ...
تامل فقط وفقط  مختص پستای فلسفی نیست
پاسخ:
خب البته مختص پستهای چرت هم میباشد!!!!
خوش به حال بعضیا که مثل عموی شما میتونن بدون توجه به مادر و دلنگرانیهاش، برن یه جایی دور از خانواده زندگی کنن.......حالا چرا برگشته؟
پاسخ:
عمو برای زندگی نرفته بود که
رفته بود " زندگی " کنه ، که البته موفق هم شد
be salamati, shad bashi
پاسخ:
ممنونم
من متوجه نشدم که عمو کجا بودن وچطور برگشتن ؟

پاسخ:
عمو توی جزیره بود ، جزیره مجنون .
با پای خودش رفت و استخوانهاش روی دست برگشت
دایی شوهرجان هم همین طور بوده
انتظار پدر و مادرش 15 ساله بوده . پیر شدن از چشم انتظاری
بلانکلیفی هم بده. میدونی رفتند اما نمیدونی کی و کجا .
خدا صبرشون بده .
حتما به دنیا نیومده بودی که رفت جبهه...
پاسخ:
خدا رحمتشون کنه و ما رو هم از شفاعتشون بهره مند
من اینقدرها هم جوون نیستما!!!!
یه چیزایی یادم میاد از ایشون
ای وای....
چشم انتظاری خیلی سخته
ناراحت شدم
روحشون شاد
پاسخ:
هیچ چیز بد تر از انتظار نیست
sharmande, man dar pasokhe dosti ke gofti taslit nadare goftam be salamati, narahat shodam, khoda be dele madar bozorgeton sabr bede ke jegargoshasho eintori dide :((
پاسخ:
نه بابا مشکلی نیست
برای مادر بزرگم واقعا سخته
خدا بهش صبر بده
روحش شاد .دیگه مادر بزرگتون از چشم انتظاری در اومد .
پاسخ:
آره والله
خیلی سخت بود
تا وقتی که پاهاش قوت داشت تو تراس می ایستاد و به در خیره میشد
وقتی هم زانوهاش دیگه نیروویی نداشت چند تا متکا میذاشت کنار پنجره و ....
  • عبد عاصی امیدوار
  • چشم انتظاری خیلی سخته ...
    خدا رو شکر دل یه مادر آروم شد 
    پاسخ:
    خدا رو شکر واقعا
  • بیو تکنولوژیست
  • خدایشان بیامرزاد و البته ما و شما رو هم
    پاسخ:
    انشالله
    دعا بفرمایید

    شهادت نوش جونش

    انشاالله نصیب ما هم بشه

    پاسخ:
    انشالله
    انشاالله مادر بزرگتون همیشه سایه ش بالای سرتون خوش بسعادت عموتون
    پاسخ:
    ممنونم
    خوش به سعادت عمو
    ما که ...!!!

    سلام

    خدایش رحمت کند و بر علو درجاتش بیافزاید

    خدا مادر بزرگ غزیز را هم حفظ کند که چنین شیر مردی را بزرگ کرد

    پاسخ:
    علیک سلام
    ان شالله
    ممنونم برادر
    خدا رحمتشون کنه
    :(
    مادربزرگت چی کشیده
    :'(
    پاسخ:
    خدا همه رفتگان رو رحمت کنه
    ممنونم
    روحش شاد
    پاسخ:
    ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">