باده پرست

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست / جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

باده پرست

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست / جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

خدایا...
من در کلبه ی فقیرانه خویش چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری، من چون تویی و تو چون خود نداری!

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

نور

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۱۵ ق.ظ

ممکنه نتوانم این تاریکی ها را از بین ببرم


اما با همین روشنایی کوچک


فرق ظلمت و نور، و حق و باطل را


نشان خواهم داد...


و هرکه به دنبال نور است


این نور هرچند کوچک


در دل او بزرگ خواهد بود ...


"شهید دکتر مصطفی چمران"

  • باده پرست

نظرات  (۱۲)

  • عبد عاصی امیدوار
  • چه زیبا 
    زیبایی بیشترش اینه که تو گذاشتی اینجا و یادآوری به ما شد 
    و البته یه درس
    پاسخ:
    ممنونم
    لطف داری برادر

    به شوق نور در ظلمت قدم بردار
    افق تاریک دنیا تنگ نومیدی توان فرساست می دانم

    ولیکن ره سپردن در سیاهی رو به سوی روشنی زیباست می دانی

    به شوق نور در ظلمت قدم بردار

    به این غم های جان آزار دل مسپار

     که مرغان گلستان زاد که سرشارند از آواز آزادی نمی دانند

     هرگز لذت و ذوق رهایی را و رعنایان تن در تورپرورده نمی دانند

    در پایان تاریکی شکوه روشنایی را

     

    لحظهاتون نورانی :)

    پاسخ:
    بسیار سپاسگزارم به خاطر این شعر زیبا
    لحظه هاتون سرشاز از لبخند

     عالی  بود...

    و هرکه به دنبال نور است

    این نور هرچند کوچک

    در دل او بزرگ خواهد بود ...

    پاسخ:
    کاملا درسته 
    ممنونم از لطفتون
    سلام
     ما انسانها با امید زنده ایم حتی اگر کور سویی باشد

    کیوان جان موتور را می تونم برات تهیه کنم ولی ترک سوار شرمنده ام چون خودم الان تو مضیقه و آمپاس یک ترک سوار دبشم
    پاسخ:
    علیک سلام
    کاملا درسته . زندگی به امید است و وجود روح . فکر کنم روح و امید یه چیز باشن که فقط دوتا اسم گذاشتیم روش !

    خدا حفظشون کنه . دنیای کودکی هم دنیاییه برای خودش . هعیییییی
    سلام
    الان از کدم قسمتش بیشتر خندیدی ؟


    پاسخ:
    علیک سلام
    از اون قسمتش که برای همکارهام خوندم و اونها هم بلند خندیدن و منم به خنده شون خندیدم ! ( آیکون چیشمک و ازین صوبتا )

    ابوسعید خراز گفت : ابلیس را به خواب دیدم .

    عصا برگرفتم تا اورا بزنم

    هاتفی آواز داد که :

    او از عصا نترسد ، از نوری ترسد که در دل تو باشد .

    پاسخ:
    دقیقا همینطوره
    ممنونم به خاطر این حکایت زیبا
    عمرتون پر برکت برادر

    ببخش آقا کیوان

    من یک کم با فلسفه این نوشته اختلاف نظر دارم.

    آخه نوری که ما ایجاد می کنیم لزوما برای دیگران نور نیست و ممکنه سراب باشه و یا تاریکی.

    منظورم اینه که نوری که از نظر همه انسان ها نور باشه و روی آن اتفاق نظر داشته باشن انسان را به روشنایی می رسونه. نه نوری که فقط عده کمی از

    انسان ها به اون باور دارند. اگر در بحض عقاید و خاص عقاید دینی و سیاسی شهید چمران بخواهیم نظر بدیم.. خیلی ةا با او موافق نبودند . در نتیجه نوری را که خلق کردن را هم ندیدند و نخواهند دید.

    نمی دونم تونستم منظورم را برسونم. یا گنگ نوشتم.

    پاسخ:
    ممنونم از نظرتون
    من فلسفه نمی دونم و کلا نمی فهمم
    فقط می دونم چمران هم زیاد فلسفه بافی بلد نبود . مرد عمل بود و با عملش اینو ثابت می کرد
    بعدشم صحبت از نوری شد که فقط به خود شخص ارتباط داره و انتظاری نیست که بقیه بخوان ببیننش
    هر چند اگه نوری باشه برای دیگران هم دیدنش کار سختی نیست مگه اینکه " صم بکم عمی فهم لا یعقلون " باشن

    سلام

    خب الان دقیقا فلسفی به من جواب دادی که توش هزارتا فحش نهفته است؟؟؟؟

    اما آقا کیوان بیایید باور کنیم همه آن چیزی که ما فکر می کنیم درسته لزوما از جانب دیگران درست به نظر نمی رسه.

    همه چیز جای نقد داره. عملکرد آدم ها هم همینطور. اگر شما اینطوری عصبانی بشی من هیچ وقت نمی ـونم حرف دلم را بزنم. اونوقت مجبورم سکوت کنم و سکونت باعث دوری انسان‌ةا از هم می‌شه و بعدش دیگه اصلا هم را نمی فهمند.

    واقعیتش من جز اینکه می دونم دکتر چمران تو دهلاویه شهید شده و حتی سر مزارش هم رفتم  چیز دیگه‌ای در موردش نمی دونم.

    البته می‌دونم که بسیار انقلابی بوده. جنگ‌های پارتیزانی را خوب بلد بوده. تو لبنان و اینا هم بوده.... اما خب شنیدم که عده‌آی بسیار عملکرد سیاسی‌اش را مورد نقد قرار می‌دن.

    پاسخ:
    علیک سلام
    من نه عصبانی شدم و نه فحش دادم
    اگه ناراحتتون کردم عذر میخوام

    سلام عیدتون مبارک نماز روزتونم قبول

    پاسخ:
    علیک سلام
    عید شما هم مبارک
    قبول حق
    از شما هم قبول باشه
    سلام برادر
    عید شما مبارک
    اختیار دارید
    ما و حال ؟

    پاسخ:
    علیک سلام
    ما همون حالی که شما کم می پنداریدش! رو هم نداریم!!!

    حاتم اصم گفته:

    «هر بامداد شیطان میگوید: چه خواهی خورد؟

    میگویم: مرگ.

    و میگوید: چه خواهی پوشید؟

    میگویم: کفن.

    و میگوید که: کجا خواهی بود؟

    میگویم: درگور.»

    شخصی از وی پرسید که: «چه آرزو داری؟»

    گفت: «عافیت روزی تا شب.»

    پاسخ:
    ممنونم
    جالب و آموزنده
    مثل همیشه

    این نور هرچند کوچک

    در دل او بزرگ خواهد بود ...

    وتا ابد بزرگ خواهد ماند...

    +بسیار عالی بود...

    ممنون

    پاسخ:
    ممنونم
    لطف دارید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">