باده پرست

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست / جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

باده پرست

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست / جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

خدایا...
من در کلبه ی فقیرانه خویش چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری، من چون تویی و تو چون خود نداری!

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قضا و بلا» ثبت شده است

دیشب همچین الکی تشنه م شد

رفتم سر یخچال و بطری آب رو سرکشیدم

موقعی که بطری رو میذاشتم سر جاش همچین الکی قفسه ی روی در هم از جاش در رفت و حدود ده سانت سقوط کرد و ضربه ی آنچنانی ای نخورد

و خیلی الکی تر بطری حاوی شربت آلبالو ها پوکید و تا نیم ساعت به کمک همسرجان داشتیم تمیزکاری می کردیم . هرچند قضا و بلا بود و رفع شد خخخخ ولی دلم برای اون شربتهای خنک آلبالویی که خانم می داد دستم حسابی سوخت :( حالا تا کی باید صبر کنم که دوباره درختها آلبالو بدن ؟!

  • باده پرست