چندی پیش دختر خاله داشت سخنرانی می کرد که میون صحبتهاش بهم گفت : پسر خاله من تا پارسال فکر می کردم پولدار ها دارالتخلیه نمی رن !!!!!!!!!!
پارسال دختر خاله می شه سن 15 - 16 سالگی !!!!!!!!!!
من که چشمام از حدقه زده بود بیرون گفتم چرا اینطوری فکر می کردی ؟!!!!!!!!
شونه انداخت بالا و چیزی نگفت !
یه سال از اون قضیه می گذره . به من سفارش برآورد یه سرویس 4 چشمه ای دادن توی یک سالن !
رفتم پیش رئیس می گم این چه دستوریه ! اینجا محل خوبی برای تغییر کاربری به سرویس بهداشتی نیست !!!
فرمودند معاون ٍ معاون ٍ وزیر اومده گفته اینجا رو سرویس کنین !!!!
من هم هرچه کردم که این کار نشود ، نشد که نشد و حنام برای رئیس رنگی نداشت!
قسمت ابنیه رو برآورد کردم و برای تهیه نقشه برق و تاسیسات کار رو به همکاران اینکاره ارجاع دادم
همگی متفق القول چپکی نگاهم می کردن و منم گفتم دستوره ! سریع انجامش بدید ! همکار تاسیساتی مون که کله ش کمی هم بوی قرمه سبزی می ده گفت نمی شه و بو می ده و فلان و بهمان کنیم که تهویه بشه و .... ! منم گفتم ببین عزیزم تو راست می گی . اینکارهایی که گفتی برای همه جای ایران جواب می ده
اما تو شهری که می خوایم همچین کاری بکنیم معروفه به شهر باقالی خورها ! و خدا می دونه که هیچ تاسیساتی قادر به دفع گازهای متصاعد شده از باقالی نیست ( آیکون گلاب به روتون )
در ادامه گفتم بهش : ببین دوست عزیز ! این هم مثل شونصد تا پروژه ای می شه که در عین اینکه می دونیم اشتباهه باید انجامش بدیم . یه پولداری که خودش تا حالا موال نرفته ( قضیه دختر خاله ) چه می دونه بو چیه و اصولا باقالی بو داره یا نه ؟!!!! و دو روزی برای چاپلوسی هم که شده می گن فرمایش شما انجام شد و بعدش هم درش رو تخته می کنن و به دست فراموشی می سپرنش !
وقتی کارم تموم شد ، به حرف دختر خاله نه تنها نخندیدم! شک هم برم داشته که نکنه واقعا پولدارها دستشویی نمرین ؟!!!!!!
- ۱۱ نظر
- ۱۷ دی ۹۲ ، ۰۷:۴۷