مشاهده گردیده است شمایل کسی که بی منت ، محبتی دیده و بعد از گذشتن خودِ خرش از پل ...
... بل هم اضل
خلاصه ماییم و طعنه ها و زخم زبانها و نیکی هایی که به دجله فرو می رود .
- ۰ نظر
- ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۰۸:۱۷
مشاهده گردیده است شمایل کسی که بی منت ، محبتی دیده و بعد از گذشتن خودِ خرش از پل ...
... بل هم اضل
خلاصه ماییم و طعنه ها و زخم زبانها و نیکی هایی که به دجله فرو می رود .
اگه دیدی برات کاری می کنه و بلافاصله شروع می کنه به منت گذاشتن و برات حساب و کتاب می کنه ، و تو همه ی این منتگذاشتن ها و نازهاش رو با جون و دل می خری بدون کارت تمومه !
دیدی دلا شیدا شدی
مجنون بی لیلا شدی
گفتم دلم عاشق مشو
رفتم بانک که یه مقدار پول بریزم به حساب
داخل بانک مثل تنور گرم بود ! بعد کلی انتظار ، صندوقدار بانک گفت کسی نمی خواد پول واریز کنه ؟ من و یکی دیگه از مشتریها اعلام کردیم که واریزی داریم . ظاهرا پول نداشت به یکی از مشتری ها بده !!!
رفتم جلو باجه که واریز رو انجام بدم نسیم خنکی حس کردم . نگو کولر رو برای خودشون تنظیم کردن فقط !!! ما رو باش پولمون رو دست کی می سپریم !
دیشب همچین الکی تشنه م شد
رفتم سر یخچال و بطری آب رو سرکشیدم
موقعی که بطری رو میذاشتم سر جاش همچین الکی قفسه ی روی در هم از جاش در رفت و حدود ده سانت سقوط کرد و ضربه ی آنچنانی ای نخورد
و خیلی الکی تر بطری حاوی شربت آلبالو ها پوکید و تا نیم ساعت به کمک همسرجان داشتیم تمیزکاری می کردیم . هرچند قضا و بلا بود و رفع شد خخخخ ولی دلم برای اون شربتهای خنک آلبالویی که خانم می داد دستم حسابی سوخت :( حالا تا کی باید صبر کنم که دوباره درختها آلبالو بدن ؟!
مثل یه مسکّن که با یه سوزن تزریق می شه تو رگ آدم ،
با مهربونی و لبخند تزریق بشید تو قلب آدمهای اطرافتون
مثل یه مخدّر باشید که نبودنتون حس بشه
وقتی بود و نبودت حس نشد ، بدون مُردی و خودت خبر نداری!
عشق ما نیازمند رهایی ست نه تصاحب !
در راه خویش ایثار باید نه انجام وظیفه
گفت نرو !
گفتم نمی شه
گفت پس یهویی نرو
قول دادم یهویی نرم
زمانش رسیده بود . رفتم . برای همیشه . انگاری که اصلا نبوده ام
تا دنیا دنیاست اومدن ها و رفتنها دست خود آدم نیست . تنها چیزی که دست خود آدمه اینه که بمونی ! سر قولت ، سر دلت و سر احساست