شرح حال
اینروزها کمی اوضاع قاراشمیش شده !
اواخر هفته ی گذشته طی مشاجره ی کوچولو با یکی از همکارانم که خیلی هم بهش ارادت دارم و خیلی خیلی هم دوستش دارم اوضاعم بهم ریخت ! نمی دونم شاید تو دلش فحشم داده باشه !!!
به هر حال کمی سرما خوردگی افتاد تو وجودم و با توجه به مشوش
بودن افکارم همون شب نیز با همسری مشاجره نمودیم ( سر هووش البته ) که باعث
شد دو روزی با هم سرسنگین باشیم .
شنبه که اومدم سر کار ، همکار مهربان عذرخواهی نمودند و بنده هم بسی خوشحال شدم و در برگشت به خونه ، دوتا شاخه گل نرگس و یه جعبه شیرینی کوچیک گرفتم و تقدیم همسری نمودم و آشتی کنان صورت گرفت .
از اونجا که کوزه گر همیشه از کوزه شکسته آب می خوره ، مهندس ساختمان هم که بنده باشم ساختمون بی عیب گیرش نمیاد !
چند سالی هست ساختمون ما ساخته شده و از همون اول قطر سیفون مبارک توسط دوغاب سیمان کم شده بود و گلاب به روتون مشکلات عدیده ای در دفع فاضلاب سنگین برای ما پیش میومد که طی گریه زاری همسری در هفته ی گذشته و باوجود شیپشهای انبوه اندر ته جیب مبارکمان تصمیم گرفتیم اقدامی عاجل نموده و رفع گیر نماییم
یکشنبه هم بنا اومد و زد همه رو خراب کرد تا روزهای آتی درستش کنه !
دیشب که که منزل بدون موال بود خواستیم بریم خونه مادر خانم تلپ بشیم که دیدیم اراذل و اوباش که اتفاقا دوستان برادر خانم کوچیکه هستند جمعشون اونجا جمعه و مشغول گذراندن شب امتحان می باشند .
ما هم از روی ناچاری خونه برادر خانم تلپ شدیم .
دیشب ملیکا هم به شدت تب داشت و اصلا نخوابید
کل شب رو هذیون می گفت و من و همسری هم درست و حسابی نخوابیدیم
منم کمی حال ندار هستم و احتیاج مبرم و فوری به یه ناز کش دارم .
تنتون سلامت و راه فاظلاب سنگین خونه تون هم باز باز- ۹۲/۱۰/۲۳