آغوش ...
- ۹۳/۰۵/۱۱
میگم برادر, ابعاداین عکسو یخورده نرمال مینمودید ثواب داشت .
طفلکیا مثل بابالنگ درازشدن که!شکلک خنده روهم خودتون بنابفرمایید لطفا
اخوی نکنه دوباره خبریه!
سلام
عکس تو مروگر ما هم کشیده شده. اکسپلورر
گای تو فلسفه می زنی و گاهی تو عشق و عاشقی
اصلا تکلیف ما را مشخص کن. عاشقی یا عارف (آیکون تابلوئه که ناراحت و عصبانی هستی از دستم)
مرسی
باشه خیالم راحت شد.
سرم کمی شلوغه خواهم نوشت. (گل)
بقالی زنی را دوست می داشت . با کنیزک خاتون پیغام ها کرد که من چنینم و چنانم وعاشقم و می سوزم و آرام ندارم و برمن ستم ها می رود و دی چنین بودم و دوش برمن چنین گذشت .... قصه های دراز فرو خواند .
کنیزک به خدمت خاتون آمد . گفت " بقال سلام رساند و می گوید که بیا تا با تو چنین وچنان کنم ! "
گفت " به اینسردی ؟"
گفت : او دراز گفت ، اما مقصود این بود .
اصل مقصود است . باقی دردِ سر است .
لایک قشنگ ترین تصویری بود که تو این چند وقت دیدم :)
فکر کنم الان اینجوریه که
آغوش
تنها جای دنیا بود که ...