دارم خل میشم دیگه
همه ش باید فکرت دنبال کارهات باشه که چیزی جا نیفته
یا پیمانکار قدم کج بر نداره
کارها از دستم در رفته
رسما دارم خل میشم دیگه ! خخخخخ
تو این هیری ویری سه تا صورت وضعیت رو میزمه که به دلیل کمبود مدارک قابل بررسی نیست
پیمانکارها هم که عین خیالشون نیست
به درک ، پول نمیدیم بهشون
آخیش
آخیییش
آخیییییییییش
همون بهتر که کار نداشته باشم
والا
این اواخر قانونی تصویب شد برای خانمها که اگر فرزندی بدنیا بیارن نه ماه مرخصی میرن!
از اونجایی که تو مملکت گل و بلبل فقط حرف میزنن و به عواقبش فکر نمیکنن این قانون هنوز اجرایی نشده و فقط کلی مادر کارمند این وسط تولید شده ! خخخخ
اما برای تولد فرزند به بابای بچه سه روز مرخصی میدادند که من موقع تولد ملیکا استفاده کردم . اما خداییش سه روز کم بود همه کارها موند و بین کارهای اداری جسته و گریخته انجامشون دادم
الان این مدت شده دو هفته و میشه با فراق بال و آسودگی خاطر همه کارهای اداری رو انجام داد و در مدتی که مادر هنوز به شرایط مناسب بعد از وضع حمل نرسیده خیلی کمکش کرد
هرچند این دو هفته از دست پیمانکارهام آسایش نداشتم و کمبود خواب شب پیدا کردم ولی دم کسی که همچین قانونی گذاشته گرم
به امید روزی که همه مردها از این مرخصی استفاده بکنن
چهارشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۹۴ ساعت ۱۵:۱۴ روی مانیتور زایشگاه بنت الهدی اسم خانمم نمایان شد و تولد ارمغان زندگیمون رو تبریک میگفت و برای دومین بار خدای مهربون یکی دیگه از فرشته های مهربونش رو مهمون خونه ما کرد
احساسی زیر پوستم حس کردم که نه گفتنیه و نه نوشتنی
خدا رو برای این معجزه ش که هر روز جلوی چشممون اتفاق می افته ولی ما به آسونی ازش میگذریم شکر می کنم
حدود هشت ساله که وبلاگ دارم و تو همه این سالها با اسم مستعار نوشتم و مینویسم
اما آیا میشه همیشه مجازی بود و خودت رو زیر یک اسم مستعار پنهان شد؟
با ورود تکنولوژی ها و نرم افزارهای جدید موبایلی به زندگیها ، خیلی از ماها داریم به سمتی پیش میریم که به همون حقیقت وجودی خودمون میرسه
و دیگه نمیتونیم مثل قبل مجازی ه مجازی باشیم و درک دیگران از ما فراتر از چند جمله و نوشتار و رفتاریه که از مطالبمون دستگیرشون شده
تلاش برای مجازی موندنم تا الان که راه به جایی نبرده
و الان برای دوستانی که سالهاست توی این دنیای مجازی! میشناسمشون و میشناسنم !، حقیقی شدم
دارای یک اسم واقعی ، و حضوری که شاید لمس شدنی هم باشه!
دنیای مجازی شده دهکده ای کوچک که از دورترین نقاط میهن عزیزم و حتی دنیا ، دوستانی دارم که کم و بیش تو زندگیم تاثیر گذار بودن و هستن
سخن کوتاه کنم
تصمیم گرفتیم خود حقیقی مان باشیم
خود خود مرتضای مان
علی رغم مشکلاتی که تو بلاگفا هنوز هم وجود داره به خاطر راحتی دوستانی که اکثرشون بلاگفایی هستند ، بعد حدود یکسال برمیگردیم به همونجا و این خونه رو هم اختصاص میدهیم به تراوشاتی که گاه و بی گاه از کوزه درونمون اتفاق می افته
http://rewus.blogfa.com
درود و دوصد بدرود
خیلی وقته پست جنجالی با این عنوان نداشته بودم ! خخخ
گفتم بیام و یه گرد و خاکی بکنم و برم
اولش که دست و دلت یاری نمیکنه تا دکمه های صفحه کلید رو فشار بدی
بعد با ورق زدن صفحات عکس یه دفعه باهاش چشم تو چشم میشی و تو دلت حسابی احساس دلتنگی میکنی براش !
میری سراغ مطالب داخل موبایلت تا یه مطلب مناسب پیدا کنی
زیاد مته به خشخاش نمیذاری
کپی و بعد پیست و در آخر با کمی تامل و دلشوره و زدنش به دریا دکمه ی ارسال
پیامک با سرعت بالا ارسال شد و اصلا فرصت نداد که بخوای تجدید نظر بکنی
تیک دریافت هم بلافاصله میخورهقبل از اینکه بخوای صفحه پیامک رو ببندی
جواب میاد
اولش که طبق معمول سلام و تعارفات
بعد خبر بیماری
بعد خراب شدن دنیا روی سرت
بعد خراب شدن حالت
بعد حرف و حرف و حرف و حرف
و آخرش یه احساس خیلی خوب که نمیشه توصیفش کرد .
خدا دوستای خوبمون رو همیشه برامون نگه داره
ممنونم دوست خوبم
همه ما ایرونی ها عمو فیروز رو می شناسیم
عمو فیروز دم دمای عید باستانی نوروز که میشه سر و کله ش پیدا میشه
خواستم بگم اگه خواستید وسط سال هم عمو فیروز رو ببینید یه سری به بنده بزنید!
آخه شرمنده ی محبت دوستانم شدم و از بس نیومدم اینجا سراغم رو گرفتن
روم به دیفال
روم سیاه
شما به بزرگی خودتون ببخشین دیگه
مشغله اداری از یه طرف ، وضع خراب اقتصادی هم شده غوز بالا غوز ، بلاگفای نادون هم میره رو اعصاب و کامنت دونی بعضی از دوستانِ جان ، مثل ونوس و عشق جانان رو باز نمیکنه یا اذیت میکنه ! همه و همه دست به دست هم دادن که عرق شرم بشینه رو پیشونی بنده
فکرشو بکن ! حتی توی جمع وایبری وبلاگ نویسها هم نشد که بمونم و از مطالبشون استفاده کنم
هعییی
دعا کنید این روزهای شلوغ هم زودتر بگذره
همه تون رو دوست دارم
از همه دوستانی که اومدن سر زدن و حضورشون رو اعلام کردند ممنونم
اون دو سه نفری هم که نیومدند ان شالله هر جا هستند سلامت باشن .
ایام محرم رو هم خدمت دوستان تسلیت میگم
امیدوارم وقتی حالی بهتون دست داد و برای مظلومیت آقامون اشکی جاری شد با شنیدن مزخرفات این مداحهای تازه به دوران رسیده خنده تون نگیره و از حال خوشتون بیرون نیاین
دیشب بارونی اومد ، اومدنی!
الانم از روبروی گنبد طلایی این پست رو میذارم
نمیدونم کدومتون بارون های داخل صحن رو تجربه کردید! حس عجیییب عجیبیه!
موقع بارش بارون دعا به استجابت نزدیکتره . من رو از دعای خیرتون فراموش نکنید
پوفففففففففففف
پووووووووووووووف
پوف
پوف
پوف
خب دیگه مراسم غبار روبی از این وبلاگ انجام شد .
ان شالله در مراسمات بعدی غبار متبرک هم به بازدید کنندگان اهدا خواهد شد !
از همکاری شما در زدن ماسک و راه ننداختن عطسه بازی و در نتیجه عدم استعمال دستمال کاغذی و قطع نشدن درختان جهت تولید دستمال کاغذی ، کمال تشکر و قدر دانی رو دارم .
