بعضی وقتها
بعضی وقتها هست یه کسی یا یه چیزی رو دوست داری اما به زبون نمیاری . حالا یا شرم می کنی یا روت نمی شه یا هر دلیل دیگه که مهم نیست .
اما بعضی وقتها طرف از نشونه ها می فهمه که دوستش داری . یا از نگاهت ، یا از رفتارت ، یا لکنت زبونت ، حتی از اخم کردنهات ، یا حتی حتی حتی از کم محلی کردنت می فهمه موضوع رو .
اما بعضی وقتها هست که دوست داشته می شی ولی خودت اصلا خبر نداری و شاید نشونه ای هم نباشه که بفهمی ( این از کند ذهنی بنده ست البته )
و وقتی نشونه های خیلی کوچیک رو می ذاری کنار هم و ازش غیر یک نتیجه گیری دیگه هیچ چی برنمیاد و اونم اینه که یه چیزی ته دلت ندا می ده که بادا بادا ... انگاری یه کله قند تو دلت آب می شه !!!
چقدر حس دوست داشته شدن شیرین بوده .
منم دوستت دارم دوست خوبم که تو این مدت بیماریم نه برام کمپوت آوردی ، نه کامنت دادی ، نه پیامک دادی و نه ایمیل زدی ! همینکه زود زود میومدی سر می زدی به اینجا که خبری بگیری ازم یه دنیا برام می ارزه
همه تون رو دوست می دارم از ته دل
- ۹۲/۱۰/۲۸
ما هم با اینکه جدید میایم بهتون سر میزنیم اما دوستتون می داریم