همه ی ما تو زندگی شخصی و کاری مون مصون از زیرآب زنها و بادمجون دور قاب چینها و پاچه خواران و متملقان نبوده و نیستیم.
اونقدر زیرآبم رو زدند که بعد مدتها تازه دارم مزه ی شیرین بیکاری توی اداره رو می چشم
خداوند خیرشون بده
- ۳ نظر
- ۲۳ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۰۳
همه ی ما تو زندگی شخصی و کاری مون مصون از زیرآب زنها و بادمجون دور قاب چینها و پاچه خواران و متملقان نبوده و نیستیم.
اونقدر زیرآبم رو زدند که بعد مدتها تازه دارم مزه ی شیرین بیکاری توی اداره رو می چشم
خداوند خیرشون بده
توی ماشین یه آشنا نشستی و در طول مسیر، راننده یه جایی کار داره و جای پارک هم نیست. مجبوره دوبل واسته و ازت می خواد که بشینی پشت فرمون تا اگه افسر اومد جریمه نکنه؛ در حالیکه تو کل عمرت فقط یه بار سه چرخه ی بچه ی همسایه تون رو دور حوض خونه سوار شدی!
خانمت داره کیک درست می کنه و ازت می خواد با همزن برقی، چند دقیقه خمیر کیک رو هم بزنی؛ در حالی که فرق بین نون و کیک و بیسکوئیت رو هم نمی دونی!
با رفیقت می ری کوه و برای پختن کباب کوبیده، چند تا شاخه ی خشک می ذاری تو آتیش که زغال درست کنی؛ درحالیکه فرق بین سیخ کباب و سیخ جگر رو نمی فهمی!
تو مغازه ی داداشت نشستی و در حال تعمیر یک قطعه ی الکترونیکی موبایله؛ ازت می خواد بیرون مغازه اسپری شستشو بزنی به اون قطعه، در حالیکه فرق بین سیمکارت و کارت حافظه رو نمی دونی!
خیلی از این مثالها هست که دور و برمون داره اتفاق میفته؛ و وای به حال کسی که ازش به عنوان مترسک سر جالیز استفاده کنن و فکر کنه کشاورز نمونه ست!
سنجاق شود به کشیکهای نوروزی اداره
وظیفه ی بنده هم موقعی که خونه هستم ریختن قطره های جورواجور تجویزی دکتر هستش .
در این بین نازی هست که نیاز است و من هم که نااااااااز کش حسابی
از اینرو ناز ایشون بیشتر و نازکشیدن بنده هم فزونتر میشه .
باشد که ادامه دار نباشد .
و اما وظیفه ی شما خواندن امن یجیب و ارسال این نوشته به پنج نفر دیگه جهت استجابت دعای عدم ادامه ی ناز و نیاز می باشد .
باشد که رستگار شویم همه با هم
نصف مغزم خواب بود . صدای همکارم رو از اتاق کناری می شنیدم . آیه 79 سوره نساء رو داشت مثال می زد .
مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ ۚ
هر چه از انواع نیکویی به تو رسد از جانب خداست و هر بدی رسد از خودِ توست،
این یک نوع جهان بینی هست که اگه بهش معتقد باشی علاوه بر نیک شدن پندار و گفتار و کردارت ، دنیات از استرس و تشویش و هیجانهای کاذب خالی میشه و به آرامش می رسی .
و به نظر من این آرامش خود خود بهشته .
مشاهده گردیده است شمایل کسی که بی منت ، محبتی دیده و بعد از گذشتن خودِ خرش از پل ...
... بل هم اضل
خلاصه ماییم و طعنه ها و زخم زبانها و نیکی هایی که به دجله فرو می رود .
اگه دیدی برات کاری می کنه و بلافاصله شروع می کنه به منت گذاشتن و برات حساب و کتاب می کنه ، و تو همه ی این منتگذاشتن ها و نازهاش رو با جون و دل می خری بدون کارت تمومه !
دیدی دلا شیدا شدی
مجنون بی لیلا شدی
گفتم دلم عاشق مشو
رفتم بانک که یه مقدار پول بریزم به حساب
داخل بانک مثل تنور گرم بود ! بعد کلی انتظار ، صندوقدار بانک گفت کسی نمی خواد پول واریز کنه ؟ من و یکی دیگه از مشتریها اعلام کردیم که واریزی داریم . ظاهرا پول نداشت به یکی از مشتری ها بده !!!
رفتم جلو باجه که واریز رو انجام بدم نسیم خنکی حس کردم . نگو کولر رو برای خودشون تنظیم کردن فقط !!! ما رو باش پولمون رو دست کی می سپریم !
دیشب همچین الکی تشنه م شد
رفتم سر یخچال و بطری آب رو سرکشیدم
موقعی که بطری رو میذاشتم سر جاش همچین الکی قفسه ی روی در هم از جاش در رفت و حدود ده سانت سقوط کرد و ضربه ی آنچنانی ای نخورد
و خیلی الکی تر بطری حاوی شربت آلبالو ها پوکید و تا نیم ساعت به کمک همسرجان داشتیم تمیزکاری می کردیم . هرچند قضا و بلا بود و رفع شد خخخخ ولی دلم برای اون شربتهای خنک آلبالویی که خانم می داد دستم حسابی سوخت :( حالا تا کی باید صبر کنم که دوباره درختها آلبالو بدن ؟!
مثل یه مسکّن که با یه سوزن تزریق می شه تو رگ آدم ،
با مهربونی و لبخند تزریق بشید تو قلب آدمهای اطرافتون
مثل یه مخدّر باشید که نبودنتون حس بشه
وقتی بود و نبودت حس نشد ، بدون مُردی و خودت خبر نداری!